پلاک خاکی

این وبلاگ برای شهدان ساخته شده است.

پلاک خاکی

این وبلاگ برای شهدان ساخته شده است.

پلاک خاکی

ما در این سایت به شهدان دفاع مقدسمان میگوییم که همیشه ما پشت شما هستیم.
هزینه کپی برداری: یک فاتحه برای گذشتگان و شهدا.

آخرین نظرات
نویسندگان

۳۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید امیر حاج امینی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

شهید خندان



ﻣﺼﺎﺣﺒﻪﮔﺮ: ﺗﺮﮐﺶ ﺧﻤﭙﺎﺭﻩ سینه‌اش ﺭُﻭ ﭼﺎﮎ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ.

 ﺭﻭی ﺯﻣﻴﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺯﻣﺰﻣﻪ می‌کرﺩ.
 
 
 ﺩﻭﺭﺑﻴﻦ ﺭُﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺎﻻی ﺳﺮﺵ.

 ﺩﺍﺷﺖ آﺧﺮﻳﻦ ﻧﻔﺴﺎﺷﻮ می‌زﺩ.

 ﺍﺯﺵ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﻈﺎﺕ آﺧﺮ ﭼﻪ ﺣﺮفی ﺑﺮﺍی ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺍﺭی.

 ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺸﻮﺭﻡ ﻣﻴ‌‌ﺨﻮﺍﻡ ﻭﻗتی ﺑﺮﺍی ﺧﻂ مقدم ﮐُﻤﭙُﻮﺕ می‌فرستن،

 ﻋﮑﺲ ﺭُﻭی ﮐﻤﭙﻮﺕﻫﺎ ﺭﻭ ﻧَﮑﻨﻦ!

ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺿﺒﻂ ﻣﻴﺸﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭ، ﻳﻪ ﺣﺮﻑِ ﺑﻬﺘﺮی ﺑﮕﻮ.

 ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﻃﻨﺎﺯی ﮔﻔﺖ: آﺧﻪ ﻧﻤﻴﺪﻭنی، ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻬﻢ، ﺭُﺏ ﮔﻮﺟﻪ ﺍﻓتاده...!

 و لحظاتی بعد چشمانش را بست، لبخندی زد و شهید شد............"

شهید رضا قنبری، معروف به "شهید خندان"تهران سال 1364
  • شهید گمنام
  • ۰
  • ۰

شهید همت

شهید همت: از طرف من به جوانان بگویید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپا خیزید و اسلام خود را دریابید.

انسان یک تذکر در هر چهارساعت به خودش بدهد، بد نیست.

بهترین موقع بعد از پایان نماز، وقتی سر به سجده می گذارید، مروری بر اعمال از صبح تا شب خود بیندازد، آیا کارمان برای رضای خدا بود.

  • شهید گمنام
  • ۱
  • ۰

سوار اتوبوس شدیم و راه افتادیم. بین راه یه کاروان دانش آموز دیدیم که خیلی شلوغ میکردن.

به رفیقم گفتم: به خدا، زیارت شهدا هم دیگه لوث شده. هرکی از هرجا باهرشکل و شمایلی پامیشه میره اونجا!

گفت: اینطورىهام که میگی نیست. اگه شهدا اینارو نمىطلبیدن نمىتونستن برن.

گفتم: ساده ای پسر! فرض کن ماها رو طلبیده باشن. ما که خواه ناخواه داریم میریم.

گفت: من دیگه نمىدونم. ولى اینو میدونم کسى که مىخواد بره زیارت شهدا، حتما براش حواله شده وگرنه نمىشه.

°

نرسیده به خرم آباد اتوبوس پنچر شد. بعد پنچرگیری راننده حالش بهم خورد. کلی علاف شدیم. روز اولمون پرید. روز دوم دوباره اتوبوس خراب شد. برگشتیم محل اسکانمون، پادگان حمیدیه. فردا باید ازسفر برمیگشتیم. بدون اینکه زیارت حسابی کرده باشیم. با رفقام یه گوشه نشستیم و شروع کردیم زیارت عاشورا خوندن. بغض همه مون ترکید. یاد حرفم افتادم. تو دلم گفتم: شهدا، نکنه که همه مون رو از همین جا برگردونید! اگه من کارم خرابه بقیه چی؟

تو همین حال و هوا بودیم که دیدیم یکی از بچه های کاروان از دور داد مىکشه و میاد.

وقتی رسید نفس نفس زنون گفت: قراره...دو روز دیگه...بمونیم... .


با اون چشمای قرمز نمیدونستیم بخندیم یا گریه کنیم.

تو دلم گفتم: شهدا دمتون گرم! خیلی بامعرفتین!

  • شهید گمنام
  • ۰
  • ۰

روستای تاریخی دیز در نزدیکی دهستان شال و از توابع شهر کلور میباشد که در ۱۰کیلومتری کلور و۴۰ کیلومتری جنوب شهر خلخال ودر دامنه غربی رشته کوه تالش و نزدیکی کوهایی با نام محلی کوه پلنگا . سیبیه کوه(کوه سفید) . سیا کوه(کوه سیاه) . سگه بن(کوه سنگی) . قلعه کوه و... قرار دارد که فوق العاده زیبا . دیدنی . خوش آب وهوا و توریستی میباشد. ارتفاع متوسط آن از سطح دریا ۱۵۵۰ متر است و آب وهوای آن در تابستان معتدل و در زمستان سرد می‌باشد. (خانی) چشمه های زیبا و زلالی که از دل کوههای مرتفع دیز جاری میباشند عبارتند از :خشته خانی(چشمه ی خشتی) ، قدمگاه خانی، برا جان خانی،سِتِر خانی، کورَ خانی، اوبَه خانی، سَلَ خانی، شیران چشمه و ....!
دیز همچون نگینی است که دور تا دور آن را کوههای مرتفعی که نام برده شد در بر گرفته اند. مردم خونگرم دیز به زبان تاتی (زبان ایران باستان) تکلم می‌کنند. این زبان بازمانده زبان اصلی ایران باستان است که سابقاً به شکل گسترده در آذربایجان و نقاط مختلف ایران رواج داشته ولی رفته رفته توسط زبان ترکی آذری جایگزین شده‌است و هم اکنون تنها درمناطق محدودی هنوز باقی مانده‌است.روستای دیز یک بخش کوچکی نیز به نام قشلاق دیز دارد که درجوار دیز است. روستاهایی همچون قشلاق دیز- شال - کرین -لرد-تیل- گیلوان - طهارم دشت و ... در اطراف دیز قرار دارند که عمدتا به تاتی تکلم میکنند.دیز با ماسوله۵۵کیلومتر وماسال۶۰کیلومتر از جاده ی گیلوان - ماسال فاصله دارد. دیز در جریان جنگ تحمیلی ۸ شهید گرانقدر به نظام مقدس اسلامی تقدیم کرده‌است.مردم شهید پرور دیز مهمان نواز و خونگرم ودارای تمدنی چندهزارساله میباشند. دیز سرشار از تنوع میوه ای میباشد. میوه هایی چون گردو - سیب - گلابی - هلو - البالو - زردالو - شلیل - گیلاس - انگور - انجیر - بادام و.... میباشد. روستایی فوق العاده بکر و توریستی که هر ساله در تمامی فصول مخصوصا بهار و تابستان مسافرین بسیاری از نقاط مختلف ایران مخصوصا تهران - گیلان - جنوب و ... به سمت ان سرازیر میشوند.دیز دارای کوهی است که قلعه نام دارد. قلعه ی زیبایی که به شکل اشک میباشد و به گفته ی برخی تاریخ شناسان مورد استفاده ی اشکانیان و برخی دیگر اسماعیلیان و سامانیان و به اذعان برخی نیز حکومتهای دیگر بوده است. به گفته ی اهالی نوک این قلعه دارای دالان ها و اتاقکهای بسیاری است که هر کس وارد ان میشود مسیر خود را گم میکند. اما متاسفانه در سالهای اخیر به دلیل عدم پیگیری و کنترل و پوشش سازمان میراث فرهنگی راههای ورودی قلعه مسدود شده اند که امیدواریم سازمان میراث فرهنگی در این مورد حتما پیگیری مجدانه انجام دهد تا تاریخ چند صد یا چند هزار ساله ی این مرز و بوم نابود نشده و به فراموشی سپرده نشود.

  • شهید گمنام
  • ۰
  • ۰

خون سرش میریزه دیگه روی سجاده

یاد حسین و یاد کربلا افتاده

وای از حسین و قتلگاه و خنجر

وای از صدای التماس خواهر

وای از تنی که دیگه میشه بی سر

--------------------------------------------------------------------------------

چادرم باشد مرا معیار ایمان و شرف

همچو مروارید زیبایم درون یک صدف


دید نامحرم نیفتد لاجرم بر سوے من

افتخارم باشد این،زهرا بود الگوے من


مدعے گوید که چادر یک نشان فانے است

من ولے گویم که با چادر تنم اسلامے است


مدعے گوید که با چادر کلاست باطل است

من ولے گویم که ایمانم ز چادر کامل است


مدعے خواهد مرا بے دین کند با لفظ دوست

چادر من همچو تیر زهرگین،بر چشم اوست

---------------------------------------------------------------------------------------

گفتند یار سفـــــــــر رفته باز می‌رسد

بیش از هزار سال گذشت و خبر نشد

گفتند مســـــــتجاب شود گر دعا کنید

ما را چرا دعای فــــرج کارگر نشد؟

---------------------------------------------------------------------------------------


شهدا شرمنده ایم

  • شهید گمنام
  • ۰
  • ۰

تمام حاصلم خون جگر بود

ز هر شاخه هزاران میوه دادم

همانا پاسخت نیش تبر بود

دلم از طفل بر پستان مادر

به دیدار اجل مشتاق تر بود

اگر چه شاخه هایم را شکستند

به هر شاخه هزارانم ثمر بود

چه باک از تیغ زهر آلود دشمــن

علی یک عمر در کام خطر بود

هزاران زخم در دل داشتم من

که بس کاری تر از این زخم سر بود

به جان فاطمه آن که مرا کشت

نه تیغ ابن ملجم،میخ در بود

توایِ قاتل مرا کشتی نگفتی

علی یک عمر غمخوار بشر بود

زدی شمشیر بر فرق امامی

که حتی مهربان تر از پدر بود

  • شهید گمنام
  • ۰
  • ۰

شعر های کوتاه


کوفه شده کربلا

قد قتل المرتضی

خالی جای زهرا تا ببینه مولا رو

داره می بنده زینب زخم سر بابا رو

-----------------------------------------------------------------------------------

فزت و رب الکعبه یعنی دنیا،

اون روزی افتاد شیر خیبر از پا

که بی هوا سیلی زدند به زهرا

--------------------------------------------------------------------------------


آیه ی استرجاع رو زیر لبش میخونه

داره حسن با گریه میبردش تا خونه

اون که می آورده برا یتیما

پیش چشای کوفه نون و خرما

چند شب دیگه میره از این دنیا


  • شهید گمنام
  • ۰
  • ۰

بک یا الله


بسم الله الرحمن الرحیم...


مدتی بود که با این شدت بازی نکرده بودی با من؛

ترسیده بودم که ...

که مبادا دیگر با مَـنَـت میلی نباشد که جامم را نشکسته ای...

خیرَ حبیبِ من ...

شکرت میکنم با تمام وجودم - وجودی که از توست، یــا توست! -

شکر؛ که اینجا که ایستاده ام جاییست که از وسیله هایت هم کاری برنیاید؛ آدم خوب ها را می گویم...

جایی که "تنها" من بمانم و ... من بمانم و ... 

بازی کن حبیبِ من 

امــــا تو را به زهرای دردانه ات قسم... ارحم ضعفی و قله حیلتی ... نگذار در این بازی، بَد ببازم ...


بک یا الله        
بک یا الله        بک یا الله 
  • شهید گمنام
  • ۰
  • ۰

الهی العفو

1-   خدایا در این شب قدر به حق فرق شکافته ی مولا

که به راستی شق القمری است عظیم

و به حق نماز رزمندگان و شهدا

به حق مولایم آقا امام زمان(عج)، یوسف زهرا(س)

ما و نسل ما را از زمینه سازان ظهور مهدی فاطمه قرار بده



2-   به قول شهید شوشتری:

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم،

بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم .

آزادمان کن تا اسیر نگردیم.

 

3-  ای مثل روز ، آمدنت روشن !

این روزها که می گذرد ، هر روز

در انتظار آمدنت هستم ...

اما...

 با من بگو که آیا ، من نیز


در روزگار آمدنت هستم ؟

هر جا که نام نامی تو آنجاست، قلبم بهانه غزلی دارد...


4-   چوب خط های گناهم پر شد بحساب ابلیس

رمولا جان! برای نوکرت حساب تازه ای باز کن


5-   خدایا نمیدونم بخشیدی یا نه نمیدونم گذشتی یا نه

فقط میدونم این شب قدرم رفت...

خدا...

خدایا این بدن زار و نحیفم طاقت عذاب و آتیش جهنمو نداره

به الهیتت سوگند، ببخش

غلط کردم خداجون

الهی العفو العفو العفو


  • شهید گمنام
  • ۰
  • ۰

دلنوشته

دلنوشته:

دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو 
سپند وار زکف داده ام عنان بی تو
ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ  
زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو
چون آسمان مه آلوده ام زتنگ دلی 
پراست سینه ام از انده گران بی تو
نسیم صبح نمی آورد ترانه شوق 
ســــر بهـــار ندارند بلبـــلان بی تو
لب از حکایت شبهای تار می بندم 
اگر امان دهدم چشم خونفشان بی تو
چو شمع کشته ندارم شراره ای به زبان
نمی زند سخنم آتشی به جان بی تو
ز بی دلی و خموشی چو نقش تصویرم
نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو
عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم
چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو
گزارش غم دل را مگر کنم چو امین 

جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو
  • شهید گمنام