📢 سخنان شهدا 📢
ای مردم؛
شما را قسم می دهم به آن چیزی که ایمان دارید، نائب برحق امام زمان(عج) حضرت امام خامنه ای(مدظله العالی) را همانند امام علی(علیه السلام) خانه نشین نکنید...
در این دنیا، تنها چیزی که مرا آرام می نمود؛ نگاه زیبا و پر برق این آقا بود...
فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم حسن غفاری
💢رهسپاریم با ولایت تا شهادت.....
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
چند روزی بود مریض شده بودم تب داشتم. حاج آقا خانه نبود. از بچه ها هم که خبری نداشتم.
یک دفعه دیدم در باز شد و مهدی، با لباس خاکی و عرق کرده، آمد تو.
تا دید رخت خواب پهن است و خوابیده ام، یک راست رفت توی آشپزخانه. صدای ظرف و ظروف و باز شدن در یخچال می آمد.
برایم آش بار گذاشت. ظرف های مانده را شست، سینی غذا را آورد، گذاشت کنارم.
گفتم: مادر! چرا بی خبر؟
گفت: به دلم افتاد که باید بیام .
شهید مهدی زین الدین
💢رهسپاریم با ولایت تا شهادت...
بعضی می گویند چادری ها خودشان از همه بدترند...
رعایت
حجاب فقط با چادر میسر نیست، بلکه چادر حجاب برتر است. در تمامی اقشار
مختلف جامعه، از جمله پزشکان، نظامیان، معلمان، کارمندان، روحانیون و...
تعدادی آدم بد دیده می شوند.
آیا می توان گفت: پزشکان، نظامیان و... از همه بدترند و هیچ کس نباید دیگر پزشک شود؟1
در
قشر افراد بی حجاب هم رفتار هایی ( اعم از خوب و بد ) دیده می شود. نکته
اساسی و مهم اینجاست که اسلام ملاک است نه او که مدعی مسلمانی است.
اگر فرد چادری به گناه های دیگر آلوده است، حتما به خاطر آن گناهان، خداوند او را مجازات خواهد کرد، ولی به خاطر حجابش به او پاداشت خواهد داد. البته اگر به خاطر اطاعت از فرمان الهی چادر بر سر کرده باشد. همانطور که اگر فرد بی حجابی دارای اعمال خوبی باشد، به خاطر آن اعمال پاداش دریافت خواهد کرد ؛ به شرط آنکه نیتش خدایی باشد ؛ ولی به دلیل نداشتن حجاب، مجازات در انتظار او خواهد بودو در گناه کسانی که بر اثر بی عفتی او به انحراف کشیده شده اند شریک است.
البته نباید از این نکته گذشت که هر کس مانتویی باشد بی حجاب نیست و شاید خیلی از افراد از جمله خودم مانتویی باحجاب را به چادری بی حجاب ترجیح میدهیم اما اعتقاد داریم که حجاب برتر چادر است
گفت: اگه گفتی چی شد من بعد از این همه مدت چادر پوشیدم؟
گفتم: چه میدانم، لابد این طوری خوشتیپ تری!
گفت: نچ!
گفتم: خوب لابد فهمیدی اینطوری حجابت کاملتره مثلا!
گفت: نچ!
گفتم: ای بابا! خوب لابد عاشق یکی شدی، اون گفته اگه چادر بپوشی بیشتر دوستت دارم!!
گفت: نزدیک شدی!
گفتم: آها!! دیدی گفتم همه ی قصه ها به ازدواج ختم میشوند؟ دیدی!!
گفت: برو بابا… دور شدی باز.
گفتم: خوب خودت بگو اصلا.
گفت: یک جایی شنیدم چادر، لباس "حضرت زهرا(س)"است، خواستم کمی شبیه "حضرت زهرا(س)" باشم.
جنازه پسرشونُ که آوردند
چیزی جزء دو سه کیلو استخون نبود
پدر سرشو بالا گرفت و گفت :حاج خانم غصه نخوری ها !!!
دقیقا وزن همون روزیه که خدا بهمون هدیه دادِش
در مرد ها....
یه حسی هست که
اسمشو میذارن غیرت !
و به همون حس در
خانمها میگن حسادت !
امــــا من به
هردوشون میگم عشق !
تا « عاشق » نباشی
و طرف مقابلت رو از ته دلت دوست نداشته باشی نه غیرتی میشی نه حسود
نامه های شعله ور
زندگی نامه شهید قریب علی فراستی
شهید قریب علی فراستی(میاب) نمونه ای از دست نوشته های شهید قریب علی فراستی:
تاریخ تولد: ۱۳۴۰/۵/۱۹
محل تولد : روستای میاب از توابع شهرستان مرند
تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۲/۲۰
قریب
علی فراستی در سال ۱۳۴۰ در خانواده ای معتقد و اهل تقوا در مرند دیده به
جهان گشود و از همان ابتدای زندگی با قشر محروم جامعه آشنا و همراه شد.
قریب
علی دوره ابتدایی را در زادگاهش به پایان رساند بعد از دوره ابتدایی همراه
خانواده راهی تهران شد و از سال ۱۳۵۱ به بعد در رشته ورزشی فوتبال دروازه
بان حرفه ای در منطقه قرچک – ورامین به شمار می رفت . در سال ۱۳۵۹ با دختر
داییش ازدواج کرد و پس از آن به خدمت سربازی رفت پس از دوره آموزشی در خط
مقدم جبهه روغابیه، خرمشهر و … با شجاعت با دشمن جنگید و زمانیکه فقط از
خدمتش پنج ماه مانده بود ….
این جهادگر بزرگ سرانجام در تاریخ
۱۳۶۱/۲/۱۵ در عملیات بیت المقدس در حین آزادسازی خرمشهر به مقام رفیع شهادت
نایل شد و در ۲۰ اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ در بهشت زهرا در کنار همرزمانش آرمید.
هوشمندی ، بصیرت ، شجاعت و قاطعیت از ویژگی های بارز این شهید والا مقام شهید قریب علی فراستی بود .
چهارشنبه۶۱/۲/۱۵ساعت در حدود۵بعدازظهر است که به اتفاق چند تن از دوستان
هم سنگری و همه با هم در روی خاک های آزاد شده از دست عراقی ها نشسته ایم و
منتظر ساعت۱نیمه شب هستیم قرار است حمله آغاز شود .
حال،دارد باران می آید و ما هیچ سرپناهی نداریم که از بارش باران در
امان باشیم . شاید این باران امشب خیلی کمکمان کند . ساعت یک شب حمله دیگری
داریم که به امید خدا و رمز یاعلی مدد این چند کیلومتر خاکمان را هم از
دست این مزدوران عراقی پس خواهیم گرفت. در حدود یک هفته است که حمام نرفته
ایم و هرروز در خاک های اینجا غلت خوردیم و دراز کشیدیم ولی با تمام این
وجود باز هم اینجا را دوست داریم و این نوع کارها را ،چون اینجا یک حال و
هوای دیگری دارد. اگر وضع زندگیمان این اجازه را به ما می داد تمام طول
عمرمان را در اینطور جاها می گذراندیم و در این راه ها خدمت می کردیم . چون
کار برای خدا و خلق خدا هیچ وقت خستگی نمی آورد.
اگر امشب هم حمله کنیم این سومین حمله است که در آن شرکت می کنیم .
حمله اول شوش دانیال ،حمله دوم روغابیه ،حمله سوم هم خرمشهر ،به خدا قسم
که مثل آن دو دیگر پیروز می شویم. چون خداوند وحضرت علی (ع) با ماست و
راهنمایمان .
باران دارد بند می آید ولی آسمان هنوز پر از ابرهای سیاه گرفته است . از
خانه و خانواده ام هیچ خبری ندارم از خدمتم درست ۵ماه دیگر مانده تا تمام
شود .
دلم برای خانه و خانواده و همسرم خیلی تنگ شده است. هیچ نامه ای از
خانواده ام به دستم نرسیده شاید هیچ وقت هم نرسد . چون وضع مان معلوم نیست
نه گروهانی و نه گردانی ونه حتی نامه رسانی .
هر وقت حمله ای داریم به این فکر میکنم که اگر به امید خدا شهید شوم
همسرم و خانواده ام چه خواهند کرد و یا چه عکس العملی از خود نشان می دهند .
خسته هستم دوستانم رفتند تا برای امشب آماده شوند من هم باید کارهایم
انجام بدم و آماده شوم تفنگم خراب شده رگبار نمی زند و فقط تک تیر می زند
باید آن را هم درست کنم.
به امید خدا
ومن الله توفیق