دلنوشته فرزند شهید مدافع، شهیدعلی زاده اکبر اولین شهید مدافع حرم شرق کشور برای پدر:
سلام بر تن های بی سر
سلام بر سر های بی پیکر
سلام بر جنازه های در به در
دلنوشته ای با شهید
شهید.علی زاده اکبر
به آهستگی در کوچه ها قدم می گذاشتم. هر قدم ک بر می داشتم، فکرم بیشتر و بیشتر کنجکاو می شد.
به خانه رسیدم، نوای الله اکبر را شنیدیم و با آب زلال حوض خانه وضو گرفتم و گفتم:(خداوندا، مرا به آسمان ببر تا پاسخ سوال هایم را بیابم). ناگهان پا هایم از زمین جدا گشت، گویی داشتم به سوی آسمان پر می گشودم.
آسمان فریاد زد و صدایش در قلبم نجوا کرد،گفت:(چه می خواهی ای انسان؟)
گفتم به من بگو بعد از خداوند بزرگ کیست؟ گفت:شهید
گفتم بعد از خداوند انسان فداکار کیست؟ گفت:شهید
گفتم ای آسمان شهید کیست ک اینگونه او را وصف می کنی؟او کیست ک عظمت تو در برابر قلب رئوفش چیزی جز زره ای نیست؟ به راستی او آفریده کیست؟
آسمان با نگاهی محبت آمیز گفت:او آفریده خداست؛خدایی ک بزرگی من با مهربانی اش زیباست، شکفتن گل با لبخندش زیباست و وجود شهید با وجود او پیداست.
ای آسمان در وصفش چ بگویم؟ او را به چه تشبیه کنم؟
آسمان گفت:او را در جهان خودت بیاب.
آنقدر غرق در جملات شگرف آسمان بودم ک نفهمیدم چه موقع پا در زمین نهادم و مداد سیاه کوچکی به همراه دفتر کاهی خود از قفسه برداشتم؛قلم در دست گرفتم و نامه ای به شهید نوشتم:شهید تو کیستی ک پس از کردگار من در بصیرت چون رستم،در رشادت چون طوفانی و در سربلندی چون کوهی و در عظمت چون دریایی و در خداشناسی بی همتایی.
من آنقدر ناتوانم ک همچون آسمان نمی توانم هدفت را ک تنها به عشق به خدا بوده درک کنم.