بارالها نه طاعتی دارم که به آن مغرور باشم نه ثوابی دارم که بدان دلخوش کنم.
یا سیدی! توخودت ساحل نجات را به من نشان دادی و دست مرا گرفتی و مرا به جبهه آوردی.
ای رحمن! هرچه خواستم تو به من دادی ولی من بنده ی شکوری نبودم.
ای رحیم! چشم از دنیا بسته و به آخرت دوخته ام.
خدایا! من مانند غریقی شده ام که در دریای بی کران تشنه و در بیابانی بی پایان گمشده ام.
خدایا تو خودت مرا نجات بده. دست مرا بگیر و مرا متصل به صف یاران شهیدم بنما.
فرازی از وصیت نامه شهید مهدی مساحی
- ۹۵/۰۱/۰۲