پلاک خاکی

این وبلاگ برای شهدان ساخته شده است.

پلاک خاکی

این وبلاگ برای شهدان ساخته شده است.

پلاک خاکی

ما در این سایت به شهدان دفاع مقدسمان میگوییم که همیشه ما پشت شما هستیم.
هزینه کپی برداری: یک فاتحه برای گذشتگان و شهدا.

آخرین نظرات
نویسندگان

۳۲ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

دلنوشته

دلنوشته:

دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو 
سپند وار زکف داده ام عنان بی تو
ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ  
زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو
چون آسمان مه آلوده ام زتنگ دلی 
پراست سینه ام از انده گران بی تو
نسیم صبح نمی آورد ترانه شوق 
ســــر بهـــار ندارند بلبـــلان بی تو
لب از حکایت شبهای تار می بندم 
اگر امان دهدم چشم خونفشان بی تو
چو شمع کشته ندارم شراره ای به زبان
نمی زند سخنم آتشی به جان بی تو
ز بی دلی و خموشی چو نقش تصویرم
نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو
عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم
چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو
گزارش غم دل را مگر کنم چو امین 

جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو
  • شهید گمنام
  • ۰
  • ۰

گرچه رفتند

  • شهید گمنام
  • ۰
  • ۰

در نبردهای امروز در محور عملیاتی شمال لاذقیه، عقیل جمعه فرمانده تیپ النصر" وابسته به "الفرقه الولی الساحلی"

گروه تروریستی تکفیری ارتش آزاد به هلاکت رسید.

  • شهید گمنام
  • ۰
  • ۰

در محضر امام🌹

سبک زندگی روح اللّه🌹

........🌹🌹🌹🌹🌹........

       👈شستن ظروف👉

........🌹🌹🌹🌹🌹......

نوبت من بود ظرف ها را بشورم ,ولی اصلا حالشو نداشتم,لم داده بودم به پشتی واصرار می کردم,

خواهرم جورمنو بکشه,

هر چی اصرار کردم فایده نکرد,یه دفعه چیزی از ذهنم گذشت.هیچوقت وضو گرفتن آقاجون این قدر طول نمی کشید!

دم در آشپزخونه که رسیدیم,آقا داشتن دست هاشون رو خشک می کردن,ظرف ها تمیز توی سبد چیده شده بودند,تعجبمون رو که دیدن

لبخند روی لبهاشون نشست

و گفتن:امروز نوبت من بود.

شما برو استراحت کن

واقعا اون روز شرمنده

امام شدم هرگز یادم نمیره

.......🌹🌹🌹🌹🌹......

خدایا مرا با امام محشور فرما

آمین یا ربّ العالمین

.......🌹🌹🌹🌹🌹......

  • شهید گمنام
  • ۰
  • ۰

🌹شهید حسین علم الهدی🌹


🔺تاریخ تولد: ۱۳۳۷


🔻محل تولد: اهواز، ایران


🔺تاریخ شهادت: ۱۶/۱۰/۱۳۵۹ (عملیات نصر)


🔻محل شهادت: هویزه، ایران


🔺نحوه شهادت: اصابت همزمان گلوله سه تانک به وی


                   💠اطلاعات نظامی💠


 🔸فرماندهی سپاه هویزه


🔸جنگ: ایران_عراق

  • شهید گمنام
  • ۰
  • ۰

باز هم دلم هوای زینبیه کرده است

ده روز قبل از شهادتش ،کنارهمسرم در  سوریه بودم

این ده روز شیرین ترین ایام زندگی من در کنار حاج فرشاد بود

ایشان سی سال منتظر شهادت بود! و من سی سال منتظر خبر شهادتش!

۲۰مهرماه خبر شهادتش را آرودند!

زیباترین روز زندگی من بود

شهادتش آنقدر شیرین بود که طعم آن را بخوبی حس میکردم 

ذوق زده و بی قرار 

دلم می خواست  من هم می توانستم با او پرواز کنم 

و خداوند متعال چه زیبا رقم زده بود جدایی مان را

جدایی نه 

این تازه آغاز وصال بود 

آیا روزی خواهد رسید که همگان معنای بلند شهادت را درک کنند؟

شهادتت مبارک

همسر عزیزم

دلنوشته ی ارسالی از طرف همسر فرمانده شهید فرشاد حسونی زاده

روحمان با یادش شاد با ذکر صلوات.

  • شهید گمنام
  • ۰
  • ۰

چادر

رگ هایش پاره پاره شده بود و خونریزی شدیدی داشت.


وقتی دکتر این مجروح را دید به من گفت : بیارش داخل اتاق عمل...


دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم


مجروح به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و به سختی گفت:


من دارم می روم تا تو چادرت را در نیاوری


ما برای این چادر داریم می رویم


چادرم در مشتش بود که شهید شد...

  • شهید گمنام
  • ۰
  • ۰

ننه عصمت

اهل نماز و قرآن که باشی و پیر درگاه بندگی خدا ، قرآن را که خوب بخوانی داستان هایش را که خوب یاد بگیری تا سرمشق زندگی ات کنی می شوی مثله ننه عصمت  داستان ما

پیرزنی که حالا با کلاف های کاموائی اش به یاری یوسف های قبیله ی ما آمده ، پهلوانی که میل بدست گرفته و به  این کارزار آمده ،او می بافد و گره می زند دلش را به شبکه های ضریح بانوی عشق ماه دمشق  حضرت زینب کبری (س)، اشک در چشم کم سویش حلقه می زند و می گوید این کمترین کاری است که از من برای مدافعان حرم بر می آید مثل همان پیره زن داستان یوسف ، می بافم و به بازار بندگی می برم تا خدا بخرد.

  • شهید گمنام
  • ۰
  • ۰

نماز

نماز را باید به جانب قبله گزارد و اکنون قبله نیز در کف حرامیان است

و آنان که اهل نماز نیستند، نماز را بهانه‌ی حاکمیت خویش کرده‌اند. 

پس تا آن روز که قبله از سیطره‌ی اهل باطل خارج شود، 

باید نماز را در جبهه خواند و این نماز حقیقی است.

.

.

شهید مرتضی آوینی / کتاب گنجینه ی آسمانی / صفحه 312

  • شهید گمنام
  • ۰
  • ۰

🌷🌷🌷🌷🌷

پای درس شهدا🌷

دفترخاطرات📝

سیره عملی سردارشهید

مسعود زکی زاده🌷

🌷🌷🌷🌷🌷

👈🏻دعای کمیل

🌷🌷🌷🌷🌷

شب جمعه بود رفته بودیم مسجد، بچّه ها

شروع کردند به خواندن

دعای کمیل،منم وسط

دعا یه مصیبت خوندم

بعدش هم با هم رفتیم

توپایگاه روستا،ساعت ده

که شد دیدم رادیو را برداشت و رفت تو یه اطاق

دیگه،وقتی دعا تموم شد و اومد بیرون دیدم که

چشماش مثل کاسه خون قرمزه

گفتم مسعود تو تا الان

هم مسجد بودی،ما دعا

کمیل خوندیم ولی تو که

اینقد گریه نکردی؟

گفت؛ شما تومسجد فقظ

دعا را روخوانی کردید

و لقلقه زبانتان بود ولی

من وقتی رفتم داخل اطاق و دعا را گوش کردم با خدای خودم

حرف زدم 

کاش میشد بشویم

             همره راه شهدا

🌷🌷🌷🌷🌷

Pellakekhaki.blog.ir

  • شهید گمنام