🌷🌷🌷🌷🌷
پای درس شهدا🌷
دفترخاطرات📝
سیره عملی سردارشهید
مسعود زکی زاده🌷
🌷🌷🌷🌷🌷
👈🏻دعای کمیل
🌷🌷🌷🌷🌷
شب جمعه بود رفته بودیم مسجد، بچّه ها
شروع کردند به خواندن
دعای کمیل،منم وسط
دعا یه مصیبت خوندم
بعدش هم با هم رفتیم
توپایگاه روستا،ساعت ده
که شد دیدم رادیو را برداشت و رفت تو یه اطاق
دیگه،وقتی دعا تموم شد و اومد بیرون دیدم که
چشماش مثل کاسه خون قرمزه
گفتم مسعود تو تا الان
هم مسجد بودی،ما دعا
کمیل خوندیم ولی تو که
اینقد گریه نکردی؟
گفت؛ شما تومسجد فقظ
دعا را روخوانی کردید
و لقلقه زبانتان بود ولی
من وقتی رفتم داخل اطاق و دعا را گوش کردم با خدای خودم
حرف زدم
کاش میشد بشویم
همره راه شهدا
🌷🌷🌷🌷🌷
Pellakekhaki.blog.ir
- ۹۴/۱۰/۲۱