چقدر شیرین بود، پدر هر وقت از جبهه به مرخصی می آمد، کودک را بلند می کرد و در آغوش می گرفت و شروع می کرد با او کشتی گرفتن، کودک هم می خواست پدر را بلند کند، وقتی دست های کوچش را دور پاهای پدر حلقه کرد تا بلند کند زورش نرسید. با خود گفت حتماً چند سال بعد می توانم. سی سال گذشت؛ روزی که در معراج شهدا برای تحویل گرفتن پیکر مطهر پدرش رفته بود توانست پدر را بلند کند. پدر سبک بود! به سبکی یک پلاک و چند تا تکه استخوان و یک سر بند یا زهرا(س).1
1) ناصر کاوه
منبع: کشکول دفاع مقدس ص11