پلاک خاکی

این وبلاگ برای شهدان ساخته شده است.

پلاک خاکی

این وبلاگ برای شهدان ساخته شده است.

پلاک خاکی

ما در این سایت به شهدان دفاع مقدسمان میگوییم که همیشه ما پشت شما هستیم.
هزینه کپی برداری: یک فاتحه برای گذشتگان و شهدا.

آخرین نظرات
نویسندگان
  • ۱
  • ۰

‍ عاشق روضه حضرت زهرا بود .میگفت بارون میاد یاد ما باشید .بارون همه چی رو پاک میکنه شمام دلاتون پاکه! پاکی در پاکی میشه...

حالا محمود جان داره بارون میاد تو نیستی اما صدات تو گوشمه حالا به یادتیم ولی جات خالیه حسابی...

  • شهید گمنام
  • ۰
  • ۰

‍ شکوائیه ۱۰۰۰ خانواده شهید، جانباز و آزاده بابت اختلاس اخیر از بنیاد شهید به رهبر انقلاب


به گزارش بیسیم چی ،در این نامه ضمن اشاره به مشکلات درمانی خانواده شهدا و کوتاهی های آشکار در ارائه درصد و پیگیری پرونده شهدای مدافع حرم و ساماندهی بدون اجازه قبور مطهر شهدا خواستار برکناری رئیس و قائم مقام بنیاد شهید در راستای اصلاح وضعیت بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور شدند.


بنا بر این گزارش متن این نامه به شرح ذیل است:


رهبر معظم، فرزانه و دلسوز انقلاب اسلامی، حضرت امام خامنه ای ( دامت برکاته)

ما خانواده شهدا، جانبازان، آزادگان و ایثارگران انقلاب و 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم اهل بیت (ع) با توجه به فساد های اقتصادی کلان انجام شده در بنیاد شهید و امور ایثارگران که منجر به از بین رفتن قداست این  نهاد انقلابی شده است و در طرح تحقیق و تفحص نمایندگان مجلس از بنیاد شهید، گوشه ای از این فساد ها همچون « اختلاس 7 میلیارد تومانی یکی از مدیران بنیاد شهید و بازداشت وی»، « دست داشتن سلطان شکر در سازمان های اقتصادی بنیاد شهید»، «بالاکشیدن هتل سفید کنار بندر انزلی از اموال بنیاد شهید»، « اختلاس از پول معوقات خانواده شهدا»، « رشوه خواری و اختلاس دو معاون بنیاد شهید که از نزدیکان رئیس بنیاد شهید کشور هستند»، « اعطای وام های میلیاردی با اسناد جعلی در بانک دی که سهام آن متعلق به خانواده شهداست و دستگیری مدیر عامل بانک دی» و نیزعدم رسیدگی به مشکلات خانواده شهدا، ساماندهی بدون اجازه گلزار های شهدا، کوتاهی در حل مشکلات استخدامی این قشر، بی توجهی به مسائل درمانی جانبازان و پدران ومادران شهدا و ...که مورادی همچنان در حال رسیدگی  است و با توجه به کوتاهی رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران در زدودن ریشه های فساد صورت پذیرفته و نظر به مدیریت یکنواخت 10 ساله آقای محسن انصاری قائم مقام رئیس بنیاد شهید کشوردر این پست که در سه دولت در این جایگاه  باقی مانده و در این مدت سیاست های بنیاد شهید هیچ گونه تغییری نکرده است و علی رغم منویات مکرر حضرتعالی مبنی بر رسیدگی به امور خانواده های شهدا وایثارگران که هر روز ضعیف تر می شود؛  لذا ما امضاء کنندگان ذیل عاجزانه درخواست داریم برای حل مشکلات بنیاد شهید و امور ایثارگران و از بین رفتن ریشه هر گونه فساد در این سازمان به دلیل سوء مدیریت؛ حجت الاسلام شهیدی محلاتی رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران و آقای محسن انصاری قائم مقام ایشان را از سمتشان برکنار نمائید.

  این نامه تاکنون به امضای هزار خانواده شهید، جانباز و آزاده از شهدای انقلاب، دفاع مقدس و مدافع حرم رسیده است و در استان های مختلف موج امضای خانواده شهدا به این نامه در حال افزایش است که تصاویر آن را در ذیل خبر مشاهده می نمایید.

  • شهید گمنام
  • ۰
  • ۰

تقدیم به شهید تاسوعا ، شهید_مصطفی_صدرزاده 

به بهانه روز میلادشان:


سلام سید ابراهیم

سلام مرد مصطفی و برگزیده ی صدرنشین

حقـــا که نام تان برازنـــده شماست

اصلا حقیقت وجودیتان از همان ابتدا روشن بوده


🔻از همان احترام بی اندازه تان به پدر و مادر  و خضوع تان حتی در اوج غرور جوانی

🔻از کارهای فرهنگی بدون توقف تان حتی وقتی از شدت فشار روزه مستحبی ذی الحجه از پله ها پرت شدید ...

🔻از انتخاب همسنگر برای زندگی مشترک از قول خودتان

🔻از خواب تان درباره محمدعلی وقتی هم زمان با تولدش در یک بیمارستان به خاطر جراحت بستری بودید و نذر شهادت کردن و سرباز نامیدن ش در حرم بی بی

🔻از کارهای فرهنگی تان در مسجد و هیئت شهدای گمنام کهنز و بنا گذاشتن دیدار هفتگی با خانواده شهدا

🔻از این که گفتید دنبال گم شده تان می گردید.و گشتید از حوزه علمیه و دانشگاه تا جبهه

🔻از اشک ها و مناجات نیمه شب تان درباره مظلومیت شیعه و شهید سید_بطحایی

🔻از رفاقت تان با شهدا و این که گفتید اگر روزی را به شهادت نیندیشیدیم فردای آن را روزه بگیریم.

🔻از تلاش شبانه روزی و دوری از مصلحت اندیشی تان برای اعزام به سوریه در قالب فاطمیون و علاقه زیاد سردار سلیمانی به شما به خاطر ذکاوت و صلابت تان.

🔻از پس دادن غذایی که چون کم بود فقط به فرماندهان رسیده بود و نه به سربازها!

🔻از "افوض امری الی الله" گفتن تان وقتی درباره شهادت از شما پرسیدند.و این که برای جنگیدن می روید، شهادت را اگر دادند که شکر خدا.

🔻از ظهر تاسوعا که در کودکی تصادف کردید و مادرتان نذر حضرت عباس کردندتان و درست در همان تاریخ و ساعت رسیدید به علمدار.

🔻از این که روی خاک سوریه گفتید تاسوعا پیش عباس علیه السلام هستم و این گونه شد.

🔻از این که پیکرتان را پرخون می خواستید تقدیم کنید و شنیدیم چگونه شیب الخضیب پر کشیدید..

🔻از فدای یک کاشی حرم بی بی کردن پاره های تن تان


میلادتان مبارک

۱۳۹۵/۶/۱۹

نصیری

  • شهید گمنام
  • ۰
  • ۰

‍ 🔰 خاطره ای از شهید بابائی

 

🔹🔷 پپسی نمی خورد❗️🔷🔹


دﺭ ﻃﻮﻝ ﻣﺪﺗﯽ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻋﺒﺎﺱ در ﺁﻣﺮﯾﻜﺎ ﻫﻢ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﻮﺩﻡ، ﻫﻤﻪ ﺗﻔﺮﯾﺢ ﻋﺒﺎﺱ ﺩﺭ ﺁﻣﺮﯾﻜﺎ ﺩﺭ ﺳﻪ ﭼﯿﺰ ﺧﻼ‌ﺻﻪ ﻣﯽ ﺷﺪ: ﻭﺭﺯﺵ، ﻋﻜﺎﺳﯽ، ﻭ ﺩﯾﺪﻥ ﻣﻨﺎﻇﺮ ﻃﺒﯿﻌﯽ. ﺍﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺩﻭ ﻭﻋﺪﻩ ﻏﺬﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ، ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﻭ ﺷﺎﻡ. 

ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﺪﯾﺪﻡ ﻛﻪ ﻇﻬﺮﻫﺎ ﻧﺎﻫﺎﺭ ﺑﺨﻮﺭﺩ . ﻣﻦ ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻢ ﻋﺒﺎﺱ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻞ، ﺩﻭ ﻫﺪﻑ ﺭﺍ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﯽ ﻛﺮﺩ؛ ﯾﻜﯽ ﺧﻮﺩﺳﺎﺯﯼ ﻭ ﺗﺰﻛﯿﻪ ﻧﻔﺲ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺻﺮﻓﻪ ﺟﻮﯾﯽ ﺩﺭ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﻛﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﺟﺎﻫﺎﯼ ﺩﻭﺭﺩﺳﺖ ﻛﺸﻮﺭ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ ﻋﺒﺎﺱ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺷﺎﻡ، ﻧﻮﺷﺎﺑﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ؛ ﺍﻣﺎ ﻧﻪ ﻧﻮﺷﺎﺑﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﻣﺜﻞ ﭘﭙﺴﯽ ﻭ .... ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺑﻮﺩ؛ ﺑﻠﻜﻪ ﺍﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻓﺎﻧﺘﺎﯼ ﭘﺮﺗﻘﺎﻟﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ. ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﭘﭙﺴﯽ ﺑﮕﯿﺮﺩ، ﻭﻟﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﻛﻪ ﻓﺎﻧﺘﺎ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ. 

ﯾﻚ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻛﺮﺩﻡ ﻛﻪ ﭼﺮﺍ ﭘﭙﺴﯽ ﻧﻤﯽ ﺧﺮﯼ؟ ﻣﮕﺮ ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﻣﯽ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻗﯿﻤﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻓﺎﻧﺘﺎ ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ،ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﻣﺘﯿﻦ ﮔﻔﺖ :« ﺣﺎﻻ‌ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﺷﻤﺎ ﻓﺎﻧﺎ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ؟» 

ﮔﻔﺘﻢ:« ﺧﺐ ، ﻋﺒﺎﺱ ﺟﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ؟» ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺎ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻣﻦ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﮔﻔﺖ :« ﻛﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﭘﭙﺴﯽ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺍﺳﺮﺍﺋﯿﻠﯽ ﻫﺎﺳﺖ ؛ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺮﺍﺟﻊ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﻣﺼﺮﻑ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﺤﺮﯾﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ.» 

ﺑﻪ ﺍﻭ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺗﺎ ﭼﻪ ﺣﺪ ﺍﺯ ﺷﻌﻮﺭ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺑﺎﻻ‌ﯾﯽ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺑﻪ ﻋﻤﻖ ﻧﮕﺮﺵ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﯾﻞ، ﺁﻓﺮﯾﻦ ﮔﻔﺘﻢ. 

ﺭﺍﻭﯼ: ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺁﺯﺍﺩﻩ ﺍﻣﯿﺮ ﺍﻛﺒﺮ ﺻﯿﺎﺩﺑﻮﺭﺍﻧﯽ

  • شهید گمنام
  • ۰
  • ۰
مادر شهیدان نعمت الله و محمدرضا کلولی در بیمارستان دزفول، پس از شنیدن خبر شهادت نعمت الله می گوید: خدایا شکر!

چند لحظه بعد که می گویند: محمد رضا هم شهید شده است، با همان لهجۀ دزفولی می گوید: خدا داد، خدا هم برد!



منبع: کشکول دفاع مقدس ص65

  • شهید اهل قلم
  • ۱
  • ۰

نماز شب

یک شب در اثر صدایی از خواب پریدم. فانوس روشن بود. دیدم «شهید معزّزی» مشغول خواندن نماز و در سجده است؛ بلند نشدم تا او نفهمد من او را دیده ام و دوباره خوابیدم. حدوداً 2 ساعت بعد دوباره بلند شدم، دیدم هنوز نماز شب می خواند!!

منبع: کشکول دفاع مقدس ص 95، نماز شب

  • شهید اهل قلم
  • ۲
  • ۰

نفیسه سادات موسوی

پا شد... تمـــام خانه پر از التهاب شد

آنقدر گریه کرد که اشکش شراب شد


در #خواب دیده بود که با چفیه و پلاک

عکسش به روی سینه‌ی دیوار، #قاب شد


در خواب دیده بود که #محشر به پا شد و

او هم میان خیل #شهیــدان حساب شد


دیگر هوای #ماندنِ دور از حرم نداشت

دیگر نفس به سینه‌اش عین #عذاب شد


بوسید دستِ #طفلِ به قنداقه خفته را

حرف از #رباب زد که زنش هم مجاب شد


#شیرین_زبانیِ پسرش را ندید و رفت

رفت و ندید همسرش از غصه، آب شد


یک شب دلش شکست و به #زینب گلایه کرد

فردا هنوز سر نزده... #انتخاب شد...


بی شک دعای مادر او #مستجاب شد...

  • شهید گمنام
  • ۱
  • ۰

🌷 بسم رَبِّ الزینب🌷


سلام و درود خدا بر شهیدان راهِ حق و سلام بر همسر شجاعم،همانی که برای من نمادی از مردانگی و ایستادگی شد تا بتوانم یک عمر زینب وار بایستم و راهش را ادامه دهم.


 .....‌ساعت به وقت خداحافظی.....



شاید  روز 19شهریور 94 ساعت 12 و 30 دقیقه ظهر که ساکت را میبستم هیچ گاه فکرش را هم نمیکردم که آخرین ساک و آخرین دیدار دنیایی منو توست.


علاقه زیاد به حضرت زینب(س) و دفاع از حریم اهل بیت(ع) و دلگرمی به امام رضا(ع)و هم چنین شوق و علاقه تو برای رفتن چیزهایی بود که هیچ گاه مرا ترغیب به سخن گفتن نمیکرد.



حتی لحظه ی آخر و بی خداحافظی رفتن تو هم نتوانست مرا در هم بشکند و مانع رفتنت شوم

انگار خدا همه چیز را در منو تو آماده کرده بود.


برقی که آن روز خداحافظی در چشمانت میدیدم غیرقابل بیان است و انگار از برنَگشتنت خبر داشت!


سوریه-حلب-تله عزان، حالا دیگر اسم این 3 مکان تا همیشه در خاطرم خواهد ماند . دست خودم هم نیست اسمشان که آورده شود ناخودآگاه دلهره ای عجیب مرا فرا میگیرد،یاد

آوری حتی اسم این مکان ها برایم تصویر پیکر تکه تکه ات را تداعی میکند!



این روزها که دارند به سالگرد آخرین رفتنت نزدیک میشوند هم نمیتواند این باور را در من بوجود آورد که رفته ای...هنوز هم وقتی عکست را ،نامت را در گوشه گوشه های این شهر میبینم بی اختیار اشکهایم سرازیر میشود هنوز هم نتوانسته ام باور کنم حقیقت آسمانی شدنت را.



قبول کن که هضم کردنش برایم سخت است و ببخش که نبودنت هیچ گاه برایم عادی نخواهد شد. چند روز دیگر سالگرد عروسیمان است و من دوباره تنها خواهم بود و تو از امسال دیگر تا به همیشه در خدمت خانم حضرت زینب(س) هستی.


 اما دیگر یاد گرفته ام که چگونه خود را آرام کنم میخواهی بدانی چگونه؟!



به یاد علی اکبرِ حسین(ع) که می افتم تکه تکه بودن بدنت یادم میرود.


به یاد رقیه 3 ساله که می افتم غربت و تنهایی ام از نبود تو یادم میرود.


و به یاد زینب(س) که می افتم فقط همین یک جمله برایم آبی ست روی آتش :

✨ما رایت الا جمیلا✨


اما همسر شجاعم

با همه این دوری ها هیچ گاه هدفت را گم نخواهم کرد تو هم برایم دعا کن که اهدنا صراط المستقیم باشم.


من در این مدت بزرگتر شدم و چیزهایی که تو از قبل به من گوشزد کرده بودی به چشم دیدم و باورم شد که تو بزرگتر از آنی هستی که فکرش را میکردم.


قول و قرارهایمان یادم می ماند و یادت بماند...مشهد....پیاده روی اربعین...شفاعت...هر روز این ها را با خودم تکرار میکنم و به تو یادآوری میکنم.


آخرین دیدارمان را هم یادت بماند و بدان من تا به همیشه در آن روز در آن ساعت و در آن خیابان محو رفتنت خواهم ماند.


زندگی من فدای آن بانویی که در کوچه های اسارت مردانه ایستاد تا راه حسینش را تا ابد زنده نگه دارد.


مظلومیت و غربت حضرت زینب(س)را که به چشم دیدم به مقامت، به راهت و به سرنوشتی که خدا برای زندگیمان رقم زده بود راضی تر شدم و خدا را با دیدن گنبد خانم حضرت زینب(س)هزاران بار شکر کردم.



آری من هم می ایستم با تمام سختی ها اما نخواهم گذاشت که دوباره برادری نگران خواهرش شود(یا حسین مظلوم)


امتداد خون شهدای مدافع حرم تضمین کننده ی ظهور مهدی فاطمه(س) خواهد بود.

آری او خواهد آمد....

🌹اللهم عجل الولیک الفرج🌹


همسر شجاعم شهادتت مبارک ... برای دلتنگی هایم دعا کن...منتظرم بمان...یاعلی


🌷 بسم رَبِّ الزینب🌷


سلام و درود خدا بر شهیدان راهِ حق و سلام بر همسر شجاعم،همانی که برای من نمادی از مردانگی و ایستادگی شد تا بتوانم یک عمر زینب وار بایستم و راهش را ادامه دهم.


 .....‌ساعت به وقت خداحافظی.....



شاید  روز 19شهریور 94 ساعت 12 و 30 دقیقه ظهر که ساکت را میبستم هیچ گاه فکرش را هم نمیکردم که آخرین ساک و آخرین دیدار دنیایی منو توست.


علاقه زیاد به حضرت زینب(س) و دفاع از حریم اهل بیت(ع) و دلگرمی به امام رضا(ع)و هم چنین شوق و علاقه تو برای رفتن چیزهایی بود که هیچ گاه مرا ترغیب به سخن گفتن نمیکرد.



حتی لحظه ی آخر و بی خداحافظی رفتن تو هم نتوانست مرا در هم بشکند و مانع رفتنت شوم

انگار خدا همه چیز را در منو تو آماده کرده بود.


برقی که آن روز خداحافظی در چشمانت میدیدم غیرقابل بیان است و انگار از برنَگشتنت خبر داشت!


سوریه-حلب-تله عزان، حالا دیگر اسم این 3 مکان تا همیشه در خاطرم خواهد ماند . دست خودم هم نیست اسمشان که آورده شود ناخودآگاه دلهره ای عجیب مرا فرا میگیرد،یاد

آوری حتی اسم این مکان ها برایم تصویر پیکر تکه تکه ات را تداعی میکند!



این روزها که دارند به سالگرد آخرین رفتنت نزدیک میشوند هم نمیتواند این باور را در من بوجود آورد که رفته ای...هنوز هم وقتی عکست را ،نامت را در گوشه گوشه های این شهر میبینم بی اختیار اشکهایم سرازیر میشود هنوز هم نتوانسته ام باور کنم حقیقت آسمانی شدنت را.



قبول کن که هضم کردنش برایم سخت است و ببخش که نبودنت هیچ گاه برایم عادی نخواهد شد. چند روز دیگر سالگرد عروسیمان است و من دوباره تنها خواهم بود و تو از امسال دیگر تا به همیشه در خدمت خانم حضرت زینب(س) هستی.


 اما دیگر یاد گرفته ام که چگونه خود را آرام کنم میخواهی بدانی چگونه؟!



به یاد علی اکبرِ حسین(ع) که می افتم تکه تکه بودن بدنت یادم میرود.


به یاد رقیه 3 ساله که می افتم غربت و تنهایی ام از نبود تو یادم میرود.


و به یاد زینب(س) که می افتم فقط همین یک جمله برایم آبی ست روی آتش :

✨ما رایت الا جمیلا✨


اما همسر شجاعم

با همه این دوری ها هیچ گاه هدفت را گم نخواهم کرد تو هم برایم دعا کن که اهدنا صراط المستقیم باشم.


من در این مدت بزرگتر شدم و چیزهایی که تو از قبل به من گوشزد کرده بودی به چشم دیدم و باورم شد که تو بزرگتر از آنی هستی که فکرش را میکردم.


قول و قرارهایمان یادم می ماند و یادت بماند...مشهد....پیاده روی اربعین...شفاعت...هر روز این ها را با خودم تکرار میکنم و به تو یادآوری میکنم.


آخرین دیدارمان را هم یادت بماند و بدان من تا به همیشه در آن روز در آن ساعت و در آن خیابان محو رفتنت خواهم ماند.


زندگی من فدای آن بانویی که در کوچه های اسارت مردانه ایستاد تا راه حسینش را تا ابد زنده نگه دارد.


مظلومیت و غربت حضرت زینب(س)را که به چشم دیدم به مقامت، به راهت و به سرنوشتی که خدا برای زندگیمان رقم زده بود راضی تر شدم و خدا را با دیدن گنبد خانم حضرت زینب(س)هزاران بار شکر کردم.



آری من هم می ایستم با تمام سختی ها اما نخواهم گذاشت که دوباره برادری نگران خواهرش شود(یا حسین مظلوم)


امتداد خون شهدای مدافع حرم تضمین کننده ی ظهور مهدی فاطمه(س) خواهد بود.

آری او خواهد آمد....

🌹اللهم عجل الولیک الفرج🌹


همسر شجاعم شهادتت مبارک ... برای دلتنگی هایم دعا کن...منتظرم بمان...یاعلی

  • شهید گمنام
  • ۰
  • ۰

اینطوری لو رفت!

دو تا از بچه های گردان، غولی را همراه خودشون آورده بودند و های های می خندیدند. گفتم: این کیه؟ گفتند: « عراقی!! » گفتم: چطوری اسیرش کردید؟ می خندیدند، گفتند: « از شب عملیات پنهان شده بود. تشنگی فشار آورده با لباس بسیجی ها آمده ایستگاه صلواتی شربت گرفته بود، پول داده بود!!! » اینطوری لو رفته بود. بچه ها هنوز می خندیدند!



منبع: کشکول دفاع مقدس ص104

  • شهید اهل قلم
  • ۰
  • ۰






عکس های گرفته شده توسط این جانب 

  • شهید گمنام